دروغ گـــــــــــــــــــــــــــــــــو

یک ساعت ِ پیش زنگ زده، می گه من 10 دقیقه دیگه میام!!!! 

 

  

 

آخه چرا انقد راحت دروغ می گی!؟!؟!؟  مگه ازم می ترسی!؟!!؟؟!!؟

ایشالا عروسیت الی جون

دیشب عروسی دوست الیاس بود. واسش یه طرح تبریک طراحی کردم که گرخیده بود. بعدشم با یه کت و شلوار براق که مشخص بود صاحبش از کدام دسته نژاد ایرانیه اومد و ازم تحویل گرفت.


فک کنم نصف شیشه ی ادکلن 212 هشو روش خالی کرده بود. بعدشم بی خدافظی رفت ...

On Time

دیروز وقتی آقای ق. گفت ساعت چند شما هستید تا من بیام؟ من بهش گفتم آقای مهندس روح ا.. زودتر میان اما نهایت دیگه ساعت ۱۰ توی دفتر هستیم. آقای مهندس روح ا.. سریع پرید تو حرفمو گفتم نه آقا من 9 هستم، زودتر هم خواستین میام. 

  

امروز ساعت یک ربع به 10 رسیدم دفتر که دیدیم آقای ق. بیچاره پشت در واساده. تازه همکارشم بود. مردم از خنده خدایی. چقدر آدمای این کمپانی که از مدیرعامل گرفته تا سرایدار و نظافت چی مهندس هستند، آن تایم تشریف دارند ...

تصاعد هندسی رفتار مهندس

امروز مهندس یحیی باز چشمه هایی از نوسان خودش رو نشون داد. وقتی آقای ق. برای نصب خط سانترال اومده بودند به مشکلی برخوردیم که نیاز به مشورت با مهندس یحیی بود. یک ساعتی منتظر ایستادیم تا ایشون تشریف آوردند. بعدش که من رفتم برای مشورت گرفتن آقای ق. مهندس رو معرفی کنم یه زد حال اساسی بهم زد

- آقای مهندس ایشون تشریف آوردند برای نصب خطوط سانترال. آقای ق. ایشون آقای مهندس یحیی مدیرعامل ما هستند. 

- خیر. ایشون اشتباه می کنند. من اون نیستم. اون یه نفر دیگست.  

 

 

آقا من که عادات دارم. دیدن چهره ی این آقای ق. بنده خدا خیلی دیدنی بود. خلاصه فعلن که دارم با خصوصیات رفتاری مهندس یحیی آشنا می شم. در آستانه ی یک ماهگی عمرم توی این شرکت به هر حال باید با آزمون و خطا پیش برم تا تصمیم اشتباهی نگیرم یه وقت.  

می دونی در مجموع آدم بدی نیست. مهربونه و یه جورایی دوست داشتنی اما کلن آدم ضایع کنه اساسی . حالا شاید کارمنداش تا حالا بز بودند و این جوری عادتش دادند . به هر حال یا اینجا نمی مونم و یا این عادت بد رو از سرش خواهم انداخت .

سلام ممی جان D:

خیلی خوبه آدم به خودش سلام کنه نه!؟

شاید ولخرجی کنم فردا برای خودم یه نوشابه هم باز کنم ...

دوباره شروع می کنیم و این بار با تغییرات اساسی ِ محتوایی!